28 روزگی
امروز اتلیه نگاتیو وقت داشتیم که بریم م عکس تکی تو رو بگیریم هم خانوادگی، تا من برم ارایشگاه ساعت ۲شد و ما ساعت ۳ از خونه دراومدیم و یه ربع به چهار رسیدیم اونجا ، وقت ما ساعت ۳بود.
جونم برات بگه که اونجا که رسیدیم شما گشنت شد ر شیر خواستی ،از طرفی هم وقت کم بود ، بدین صورت دیگه به عکس تکی تو نرسیدیم ، یه عکس با هلیا یه عکس خانوادگی گرفتیم . الان که عکسها رو ندارم ، وقتی گرفتم میزارم ببینی.... شب هم که اومدیم خونه ، خوابت نمیگرفت کلی گریه کردی ، بالاخره تو موبایلم صدای جاروبرقی دانلود کردم و با صدای اون خوابیدی ... من فدای اون صورت کوچولوی خواب الود تو برم ......
جونم برات بگه که اونجا که رسیدیم شما گشنت شد ر شیر خواستی ،از طرفی هم وقت کم بود ، بدین صورت دیگه به عکس تکی تو نرسیدیم ، یه عکس با هلیا یه عکس خانوادگی گرفتیم . الان که عکسها رو ندارم ، وقتی گرفتم میزارم ببینی.... شب هم که اومدیم خونه ، خوابت نمیگرفت کلی گریه کردی ، بالاخره تو موبایلم صدای جاروبرقی دانلود کردم و با صدای اون خوابیدی ... من فدای اون صورت کوچولوی خواب الود تو برم ......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی