اهورااهورا، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

اهورا , عشق مامان

زندگی زیباست

شکستن دست اهورا

سلام سلام پسر عزیزم تو اونقدر شیرین و ناز و مظلوم هستی که مورد تهاجم افکار منفی قرار گرفتی ، ۸مهر 99 ،  از روی کابینت افتادی رو دست راستت ، و دستت از سه جا شکست، مثل یه کابوس بود عزیز دلم ، وای وای ، اداره بودم که بابا امین هم صبح رسیده بود یهو به تلفنم زنگ زدن که بیا خونه انگار دست اهورا شکسته من ندونستم که خودمو چطوری برسونم و دیدم که جلوی محوطه با ایستادن و توهم شدید داری گریه می کنی تو را بردیم بیمارستان اسکو تا عکس دستت رو بگیریم من اصلا باورم نمی شد که دست تو شکسته ولی بعد از اینکه عکس تورو گرفتن دیدیم که بله دست شکسته به اونجای آتل بستن و ما را به بیمارستان شهدای تبریز فرستادند و بعد از اینکه بیمارستان شهدا عکس رنگی از تو گرفتند تو ...
2 آبان 1399

98/11/19

ساعت 12 شب تو اتاق خواب ، کنارم اهورا و کنار اهورا هلیا، و من این تیکه از زندگی رو با هیچی تو دنیا عوض نمیکنم با هیچی خدایا شکر ، کائنات ممنونم ..
19 بهمن 1398

مرخصی نه ماه

سلام سلام اهورای منو، ۲۸ شهریور دیوانوعدالت اداری ، رای هیات عمومی ، برای مرخصی نه ماهرصادر کرد ، و من قرارشده هفته ای دو روز برم سرکار ، درسته تا الان که یه ماهش گذشته ، هر روز با حرف جدیدی اذیتم میکنن ولی من از حقم نگذشتم ، و بیشتر کنار تو هستم. عشق من ،پسر عزیز من، تو الان کامل چهار دست و پا میری، صداهای زیادی درمیاری، از هر جا که دستت برسه نگه میداری وایمیستی، وقتی پیش خاله افسانه هستی شیر خشک میخوری و وقتی خودم هستم شیر خودم، غذا میخوری ماست رو خیلی دوست داری، اب مرغ ماهیچه با سیب زمینی برنج سوپ کباب و.... بابا امین هم که میره رشت و میاد ، خیلی درگیر کار هستش ، هر روز تماس تصویری میگیریم ما رو میبینه ، خواهرت هم عاشقته ، سرش شلوغه...
8 آبان 1398

شروع روزهای کاری

پسر عزیزم بعد از ۶ماه و اندی مرخصی زایمان 98/6/24 یکشنبه صبح رفتم سرکار. بین خواب وبیداری بودم. دلنگران اشفته ولی تو ظاهر چیزی نشون نمیدادم ، پرستارت خانم زارعی از اول ماه مهر میاد و پدر و خواهرت از یکشنبه تا امروز تو رو تو خونه نگهداشتن. البته دوربین گذاشتیم تو خونه.ولی خوب سخت بود برام ولی چون کارمند هستم باید تحمل این شرایط رو میداشتم. دوست دارم اهورای عزیزم و مطمئنم که همه چیز خوب پیش میره . زندگی تو جریانه ولی صبر ما ادمها کم . ...
28 شهريور 1398