نحوه خوابیدن
سلام سلام اهورای من امروز یک ماه و هشت روزت شد، هر روز تغییر میکنی، هر روز یه مدل میخوابی، یه مدل نگاه میکنی. چند روزیه عادتت دادم به اینکه تو یه پتوی نازک بپیچمت ت خوابت ببره. چون قراره انا مینا نگهت داره باید سعی کنم زیاد اذیت نشه چون پاهاش درد میکنه و نمیتونه تو رو رو پاش بخوابونه ، خدا بخواد یاد بگیری خودت بخوابی ... دوست دارم عشقم ...
شیر دوش برقی
سلام سلام سلام امروز اهورا خان من ، یک ماه و شش روزش شد، اهورای عزیزم بعدازظهر برای یه گردش خانوادگی دراومدیم بیرون و از لوازم پزشکی یه شیردوش خریدم ، امین راضی نبود ولی من به خاطر اینکه بهت شیرخشک ندم حاضر بودم این دستگاه رو بخرم . و خریدم . بعدش کمی شهرو با ماشین گشتیم و هلیا هم شب رو رفت خونه انا و ما اومدیم خونه ، با شی دوش برای اولین بار ۹۰سی سی دوشیدم ، و واقعا احساس خوبی داشتم و از نگرانی اینکه اگه یهو کنارت نباشم گشنه نمونی دوراومدم . بیچاره بابات هم دیگه خسته شد، از دو هفته قبل زایمان پیش ما هستش. دلش نمیاد ما رو تنها بزاره...
یک ماهگی
اهورای من امروز یک ماهه شدی. به طرز عجیبی عوض شدی ، احساس یکنم که قدت هم بلندترشده، نگاهات عوض شده، از امروز برای شیر خوردن بی تابی کردی ، وقتی میخواستی شیر بخوری ، صدای خاصی از خودت دراوردی که من همیشه عاشق این صدا بودم .یعنی نفسم قطع شد اصلا از امروز این صدا رو ازت شنیدم عزیزم ... ...
نویسنده :
مامان الناز
16:17
28 روزگی
امروز اتلیه نگاتیو وقت داشتیم که بریم م عکس تکی تو رو بگیریم هم خانوادگی، تا من برم ارایشگاه ساعت ۲شد و ما ساعت ۳ از خونه دراومدیم و یه ربع به چهار رسیدیم اونجا ، وقت ما ساعت ۳بود. جونم برات بگه که اونجا که رسیدیم شما گشنت شد ر شیر خواستی ،از طرفی هم وقت کم بود ، بدین صورت دیگه به عکس تکی تو نرسیدیم ، یه عکس با هلیا یه عکس خانوادگی گرفتیم . الان که عکسها رو ندارم ، وقتی گرفتم میزارم ببینی.... شب هم که اومدیم خونه ، خوابت نمیگرفت کلی گریه کردی ، بالاخره تو موبایلم صدای جاروبرقی دانلود کردم و با صدای اون خوابیدی ... من فدای اون صورت کوچولوی خواب الود تو برم ......
۲۷ روزگی
عزیزم دو روز پیش بردمت دکتر روناسی ، وزنت کرد احساس کردم زیاد نشدی ، امروز با ترازوی خونه وزنت کردیم ، ۴/۳۶۰ شدی بودی .پریروز ۴/۱۰۰ بودی با کم کردن وزن لباس
26 روزگی
تو ادامه مطلب امروز میخواستم بگم امروز تو ۲۶روز یکی از سخترین روزهای نگهداری تو بود، نمیدونم بدخواب شدی یا چی تت شب اصلا یه خواب درست نکردی الان به زور قنداق و موزیک ملایم ، یه مامان کوفته و خسته خوابت برده ، مثل فرشته ها عزیزم
نویسنده :
مامان الناز
22:33